سها سادات سها سادات ، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

سها ستاره کوچک آسمان ما

اولین محرم

سها خانوم امسال اولین محرمی که در کنار ما هستش ومن وبابا مهدی سها خانوم رو هرشب حاضر میکنیم وبه خونه ی بابا بزرگ میبریم چون بابابزرگ سها خانوم هیئت داره وسها خانوم هرشب در این مراسم با شکوه شرکت میکنه ....  تواین شب ها از امام حسین (ع) میخوام که همه ی مریض ها رو شفا بده وهمه ی حاجت مندان رو حاجت روا کنه... الهی آمین  تواین شب ها سها جان با صدای بابا مهدی که در حال مداحی هستش خیلی آروم میگیره وبا تعجب به صدای باباش گوش میده ///  الهی قربونت بره مادر ای کاش مامان میدونست توی اون دل کوچیک وپاکت چی میگذره... ...
27 آبان 1391

مروارید

سلام به دخترک شیطون وزیبای مامان// ناز دونه ی من مامان تونست بعد از 2ماه از 2تا از مروارید های زیبا وباارزشت عکس بگیره... البته فکر نکنی آسون بود بلکه به دشواری تونستم این عکس رو بگیرم الان خودت میبینی در چه موقعیتی ازت عکس گرفتم...   دخترک زیبای من اینجا تازه از حمام اومده بیرون توجه داشته باشین به اون 2تا مروارید بلوری ...
27 آبان 1391

یه خبر خوش

خبر خبر خبر خبر بدوین بیاین خبر خبر//  بچه ها ناناز خانوم ما دیشب 2تا مروارید دیگه در آورده سها خانوم الان 4تا مروارید تو دهنش داره الهی مامان وبابا قر بونت برن خوشکل خانو م // ...
23 آبان 1391

گردش در اهواز

وقتی بابای اومد با بابا رفتیم پارک جزیره ی اهواز خیلی قشنگ بود  این پارک وسط رودخونه بود خیلی خیلی هم قشنگ بود جاتون خالی/// من سوار اسب شدم بچه ها وای من سوار هواپیما شدم البته خلبان شدم آخ جون سوار قایق شدم ناخدا سها خانوم وای که ای لاک پشت کشتم اینقدر یواش راه میره ...
23 آبان 1391

سهای شیطون بلا

فینگیلی ما خیلی شیطون شکمو شده خدا نکنه جای سفره پهن بشه یا جای خوراکی ببینه چنان حمله میکنه که دیگه نمیشه کنترولش کرد/ / مثلا تو این عکس بابا جون یه کاکائو واسه خاله عسل خریده بور اما سها خانوم اجازه  به خاله نداد که کاکائو بخوره/// به به به به ای مادر ببین خودتو چیکار کردی شیطون بلا ...
23 آبان 1391

عکس های 7ماهگی در اهواز

ناز دونه ی من این عکس مال وقتی که مریض شده بودی/// الهی مامان قربونت برم وقتی به چشمای بی حالت نگاه میکردم جیگرم آتیش میگرفت سها جان حاضر شده بره عروسی پسر عموی مامان     ...
23 آبان 1391

برگشت از اهواز

سلام  به شما نی نی های گل من برگشتم تهران////// من ومامان تقریبا یک ماه نبودیم رفته بودیم اهواز خونه بابا بزرگم خیلی خیلی خوش گذشت //  البته چند روزی من مریض شده بودم اما خدارو شکر زود خوب شدم.. من و مامان اهواز 3تا عروسی رفتیم خیلی خوش گذشت بعدشم بابا مهدی 10آبان بود که اومد اهواز پیشمون و برای تولد یک سالگی پسر دایی سعید بودش..تولد هم خیلی خوش گذشت جاتون خالی /// مامان تواین یک ماه خیلی عکس از من گرفت که قراره واستون بزن تو سایت تا ببینیر... ...
23 آبان 1391

مسافرت

سلام بچه ها من اومدم اهواز///// چند روزی که غیبت دارم اما تا هفته ی آینده میام تهران باکلی خبر وعکس... من الان خونه ی باباجونم هستم خیلی خوش میگذره اما دلم واسه بابام تنگ شده واز دوری بابا مهدی مریض شدم بچه ها واسه سها جان دعا کنید که خوب بشه... ...
6 آبان 1391
1